۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

اسراف محبت

وقتی كبوتری شروع به معاشرت با كلاغ‌ها میكند پرهایش سفید می‌ماند ، ولی قلبش سیاه می‌شود... دوست‌داشتن كسی كه لایق دوست‌ داشتن نیست ، اسراف محبت است .

خوبی آدم‌ها و دیوار

همیشه از خوبی‌های آدم‌ها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی کردند ، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بی‌انصافیست اگر دیوار خراب کنی .

قطار شهر بازی

در زندگی افرادی هستند كه مثل قطار شهربازی هستند، از بودن با آنها لذت می‌بری ولی با آنها به جایی نمی‌رسی.

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

نیایش روز شنبه

پروردگارا،قسم به تقدس کلام و سکوتت،به بلندای عظمت نام و کنه وجودت،مرا بپذیر و اجابتم کن.
*- بالاترین ناتوانی من در استفاده از زمان و سلامت که از والاترین هدیه های توست،پنهان و نهفته است ، همه چیزم به بیهودگی می گذرد ، هر عملی و عکس العملی که انجام می دهم بیهوده و پوچ است ، تا به امروز بدین گونه بوده. اگرکمک نکنی بدون شک از این به بعد هم بدینگونه خواهد بود.
*- سستی ، از من و ما مردابی متعفن و مرگبار ساخته است ، به چگونه برخاستن و رفتن هدایتمان کن .
*- زشتی را من آفریدم و زیبائی را تو ، عیب جوئی و تحقیر و ملامت من از ظاهر است و ظاهر همه فریب ، چشم زیبائی شناسی و بینش تشخیص زیبائی از ظاهر سازی و نیروی تفکیک و تجربه و تحلیل آن را مرحمت کن.
*- سستی و بی تفاوتی آنگونه مرا در خود فرو برده که قادر به تشخیص نوا و صدایی که از درون می آید نیستم ، نمیدانم این صدا از تاریکی های وجودم می آید؟ یا الهام و شهودی است که از قسمت نورانی من که جایگاه روح منور توست؟
*- با تمایلی سوزان تقاضا دارم که هر چه بر ذهن و دل من وارد میشود از خطوط ارتباطی تو باشد.
*- معرفت و روشن بینی تشخیص این صداها را از تو می خواهم ، ایمان دارم که کسی غیر از تو قادر به انجام این کارنیست .
*- خدایا خانه قلبم را ضلالت و گمراهی ، عدم آگاهی و جهل فرا گرفته ، ویران و تاریک ، آلوده و ناپاک است ، نیروی زندگی و حیات ، نشاط و شادمانی ، انگیزه و امید از آن رخت بربسته ، نظری و مددی تا این ویرانه ، آبادان و به مرکزدرک و شکوه و عظمت آسمانیت تبدیل ، و در آن شادمانی و مهرورزی ، رفاه و آسایش روحی و روانی ، تزاید و فزونی معنویات و ره آوردهای با شکوه آن در خدمت آفرینش و معماری تمام نیکیها و آبادانی ها باشد.
*- خدایا از بنای با شکوهی که عطا کردی ، مخروبه ای بجا گذارده ام ، که گرد و غبار و لرزه و پس لرزه های آن بسیاری از آبادانی های دیگر را آلوده کرده ، بازنده و درهم شکسته ، تنها و بی کس در برهوت زندگی ، نادم و پشیمانم ، ره به کسی و جایی ندارم ، وامانده و زمین گیرم ، یکبار دیگر به من فرصتی بده ، با اینکه بار قبل هم بدینگونه گفته بودم ، لقب تو رحیم است و صفت و خوی تو ایثار ، رحمت ، مهر و عطوفت تو ، بخشیده شدن مرا بدنبال خواهد داشت ، تیرگی و سیاه کاریهای من کجا ؟ شفقت و رحمت تو کجا ؟ بر آستانت منتظر میمانم ، ای اقیانوس محبت.
آمین

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

نیایش روز جمعه

*- پروردگارا ، چگونه محبت کردن و مهرورزی ، چگونه بخشیدن و خندیدن و چگونگی طی طریق و به مقصد رسیدن را به من بیاموز.
*- خدایا آنقدر کوچک و حقیرم که پیوسته به دنبال مسائل زودگذر و فانی و مقطعی هستم ، معرفت و روشن بینی در خزانه تو پیدا میشود.
*- نمیخواهم برای بخشیدن و گذشت ، برقراری ارتباط و همدلی ، انتخابی عمل کنم ، عواطف و احساسات ، تمایلات و غرایز ، میل و اراده شخصی من پیوسته در فراز و فرود است ، این بحران و طوفان آرامشی میخواهد و هیچ کس به غیر از تو قادر به انجام اینکار نیست.
*- خدایا ، چگونه است آنهایی که بر ضد قوانین هستی عمل میکنند ، از مواهب و رحمتهای تو بهره مندند؟ ولی آنهایی که تابع قوانین تو رفتار میکنند و به آن احترام میگذارند ، بوسیله این گونه اشخاص کنار گذاشته و منزوی میشوند.
*- خدایا گرفتار و دربند میل و اراده شخصی خود هستم ، آزادی و رهائی ، بی گناهی و پاکی را تقدیس میکنم ، کمک کن که از انتقاد و ملامت و سرزنش و مقایسه دور بمانم ، زبان و احساسات خود را کنترل کنم ، تردید و شک نکنم ، به قضاوت و دوروئی دست نزنم خادم و مهرورزی بدون منظور باشم.
*- پروردگارا ، چگونه بودن و زیستن ، رفتن و خفتن و برخاستن ، چگونگی عملکرد و سکوت را به من بیاموز.
*- معبودم ، تو می بخشی و نمی خواهی ، میدهی و نمی گیری ، عشق بی پاسخ از توست ، ای گنج مقصود ، ای راه و راهبر ، تو حافظ و خالقی ، ای گوش و دلنواز ترین موسیقی ، تو رهبر و راهنمایی ، غیر از تو ، به کجا و به چه کسی روی آورم.
آمین

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

نیایش روز پنج شنبه

*- درون من با هراس الفتی دیرینه دارد ، تشویش و هراس از شکست وسقوط وهم آورتر است ، تو بگو که حسد و طمع ، همه چیز خواهی و زیاد طلبی ، ناسپاسی ، متفاوت دیدن و دفع و رفع این مقوله را از چه کسی جز تو بخواهم؟
*- پروردگار توان اجرای خواسته ها و طرح و نقشه ، برنامه و پیدا کردن جایگاه خود را از تو میخواهم . هر چه بر سرم آمده و می آید ، ثمره فریب و نیرنگ وسوسه است ؛ وسوسه مستقلات و پول ، شهوات و غرایز و اشباع آنها ، فریب خواستن و خواستن ، داشتن و داشتن به هر قیمتی ، مقام و قدرت ، نفس ونفسیات ، تنها تو دافع فریب وسوسه هستی ، به من شهامت و قدرت انجام سهم خود را عطا کن.
*- خدایا این فکر و ذهن دو دشمن قسم خورده درونم هستند ، شر این دو هیولا را از سر من کم کن چون میخواهم سراسر و لبریز از ایمان و عشق ، توکل و خدمت بدون مزد باشم.
*- زبانم شمشیری است که همیشه علیه من به کار رفته ، از چه کسی میتوانم غیر از تو بیاموزم تا این گونه مخرب نباشم.
*- ای تنهاترین و ای تجلی زیبایی ، مهربان و معلم عشق ، سر خاموشی و توئی شدن را به من بیاموزان ، بی صدا با تو نجوا میکنم و تو در سکوت ملکوتیت پاسخ میدهی ، این گفت و شنود را تا ابدیت من ابدی کن.
*- خدایا در حرکت عظیم تحول و دگرگونی به من کمک کن ، نمیخواهم دیگر باعث شرمساری خود و دیگران و محیط و محاط خود باشم ، در ساختار جدید زایش و رویش ، پویش و کوشش ، عواطف و احساسات یاری رسانم باش . مرضهای درون ، جهل ، تاریکی و فقر در من بیداد میکند ، قدرت و رفع آن را از تو تمنا دارم.
*- خدایا درد و رنج ، جهل ، تاریکی ، اندوه و غم را دوست ندارم ، اطمینان دارم که تو اینها و مسائلی از این دست را خلقت نکردی ، بلکه من و ما خالق اینها بوده ایم ، ولی من با تمام سلولها و تار و پودم به شادی و شادمانی علاقه مندم ، شک ندارم که تو آن را خلق کرده ای ولی قادر به کسب و حفظ شادمانی نیستم ، شادمانی را از تو میخواهم برای خود و تمام آفریدگانت.
*- قسم به باز شدن غنچه و زایش و رویش ، قسم به مرغان نغمه سرا و تقریرهای شریفت که من تو را باور دارم تنها باوری که دارم توئی ، چه غم اگر جهان و جهانیان و نیروهای مخربشان بر علیه من باشند؟ اگر تو با من باشی.
آمین